جدول جو
جدول جو

معنی چاه بهار - جستجوی لغت در جدول جو

چاه بهار
(بَ)
بندر و مرکز شهرستان چاه بهار که در 220 هزارگزی جنوب ایرانشهر، کنار دریای عمان واقع شده مشخصات جغرافیایی آن بشرح زیر است: طول جغرافیایی 60 درجه و 31 دقیقه و 25 ثانیه، عرض جغرافیایی 25 درجه و 12 دقیقه و 45 ثانیه. اختلاف ساعت تهران با چاه بهار 37 دقیقه (ساعت 12 تهران مطابق است با ساعت 12 و 37 دقیقه چاه بهار). مسافت از چاه بهار به تهران از طریق کرمان 2406 هزارگز و مسافت از چاه بهار به کرمان 1273 هزارگز و فاصله چاه بهار تا زاهدان 756 هزارگز است. چاه بهار در کنار دریای عمان واقع شده و طول آن در حدود 2 و عرض آن یک هزارگز است. این بندر قبل از سال 1310 هجری شمسی بعلت وجود بازرگانان خارجی وداخلی آباد بوده و هر هفته یک کشتی تجارتی در این بندر لنگر می انداخته ولی از آن زمان که بازرگانان مزبور از چاه بهار بیرون رفتند این بندر اهمیت خود را ازدست داده است. هوای چاه بهار در تابستان زیاد گرم و مرطوب است و در سایر فصول معتدل میباشد. آب مصرفی چاه بهار فقط از دو حلقه چاه (آب چاهها شور مزه است) تأمین میشود و جز ایندو چاه چاههای دیگری هم حفر شده که طعم آب آنها نزدیک به تلخی است. ساختمانهای چاه بهار قدیمی است و دو عمارت جدید برای فرهنگ و بهداری در آنجا ساختمان شده. سرباز خانه پادگان چاه بهار در جنوب قصبه واقع است و ساختمان آن که قبل از 1310 بنا شده مستحکم است. زبان مادری اهالی قصبه بلوچی و مذهبشان سنی است و شامل دو هزار تن سکنه است. ادارات دولتی چاه بهار عبارت است از پادگان نظامی، مرزبانی، فرمانداری، گروهان ژاندارمری، دارائی، نمایندۀ فرهنگ، آمار، گمرک، گارد مسلح و دو دبستان دولتی هم دارد. از راه شوسۀ چاه بهار به ایرانشهر قبل از سال 1320 هرهفته دو مرتبه پست با ماشین آمد و رفت میکرده ولی بعد از 1320 روز بروز خرابتر شده است بطوری که اگر اتومبیلی از ایرانشهر به چاه بهار حرکت کند بواسطه خرابی راه و معطلی دیرتر از شتر به چاه بهار میرسد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). فرهنگ امیرکبیر ذیل چاه بهار نوشته: ’بندر جنوب ایران در کنار دریای عمان که با ناحیه دشتیاری و نیکشهر (قصرقند سابق) یک حوزه حکومتی تشکیل داده است’. (از فرهنگ امیرکبیر ص 579)
یکی از شهرستان های استان هشتم کشور است که از طرف شمال به شهرستان ایرانشهر، از طرف خاور به مرز پاکستان، از طرف جنوب بدریای عمان و از طرف باختر ببخش جاسک از شهرستان بندرعباس محدود میباشد. بطور کلی هوای شهرستان گرمسیر و مالاریائی است و قسمت جنوب شهرستان چون مجاور دریاست گرمتر و مرطوبتر است. آب قسمت جنوبی وبخش دشتیاری از چاه تأمین میشود و آب قسمت شمالی شهرستان از رودخانه و چشمه و چند قنات است. محصول عمده شهرستان غلات، خرما، ذرت، حبوبات، لبنیات و پنبه است و مخصوصاً غلات و پنبه در ناحیۀ جنوب شهرستان (بخش دشتیاری و دهستان کنارک) دیمی بعمل میاید و اگر باران بموقع ببارد این قسمت از حاصلخیزترین نقاط شهرستان است. این شهرستان دارای چهار رودخانه است به این شرح: 1- رود باهو کلات که از کوهستان سرباز سرچشمه گرفته در شمال خاوری شهرستان وارد دهستان باهو کلات میشود این رودخانه در قسمت بالا دارای آب و از محلی که وارد شهرستان میشود خشک و بی آب است. 2- رود خانه خواجه که از کوهستان قصرقند و اهوران سرچشمه میگیرد و پس از مشروب ساختن آبادیهای بخش قصرقند وارد دشتیاری میشود ولی در ناحیۀ اخیر بدون آب است. 3- رود خانه گه که از ارتفاعات نیکشهر وپیچان و تنگ سرخه سرچشمه گرفته پس از مشروب ساختن آبادیهای اطراف خود وارد دهستان کنارک می گردد. 4- رود خانه رایچ که از ارتفاعات قنوج و بنت سرچشمه گرفته پس از مشروب کردن آبادیهای اطراف به دریای عمان میریزد. شهرستان چاه بهار از بخشهای زیر تشکیل شده است:
1- بخش مرکزی شامل دهستانهای کنارک و تنگ. 2- بخش قصرقند شامل دهستان قصرقند. 3- بخش دشتیاری شامل دهستانهای باهو کلات، دشتیاری میرعبدی و دشتیاری دلاور. 4- بخش نیکشهر شامل دهستانهای نیکشهر و بنت. جمعیت شهرستان بشرح زیر است: چاه بهار یک آبادی و دو هزارتن سکنه. بخش مرکزی 54 آبادی و 17 هزار تن سکنه که جمعاً 55 آبادی و 19 هزار تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تازه بهار
تصویر تازه بهار
بهار، نوبهار، بهار تازه رسیده، گل نوشکفته
فرهنگ فارسی عمید
(قَیْ یا)
چاهی است مر بنی عجل را نزدیک واسط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار 14هزارگزی جنوب باختری نیکشهر، شش هزارگزی باختر شوسه چهاربهار به نیکشهر. سکنه 45 تن. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان حاجی آباد ایزدخواست بخش داراب شهرستان فسا که در 144 هزارگزی جنوب خاور داراب، در دشت ایزدخواست واقعشده. گرمسیر و مالاریائی است و 100 تن سکنۀ فارس و عرب دارد. آبش از چاه، محصولش غلات، لبنیات و پشم و پوست، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنعتشان قالی بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سوسن بخش ایزه شهرستان اهواز، در 48 هزارگزی شمال خاوری ایزه، کوهستانی و گرمسیر است و 190 تن سکنه فارس و بختیاری دارد، آبش از چشمه، محصولش گندم و جو، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قِ بَ)
قوس قزح. رنگین کمان. کمان رستم
لغت نامه دهخدا
(یَهْ بَ)
بهار سبزه. بعضی گویند که در بلاد سردسیر در ایام ربیع سبزه کشت که از زیر برف از پس سردی و سیرآبی بغایت سبز مایل به کبودی و سیاهی بیرون می آید آنراسیه بهار گویند. (غیاث اللغات). ترکیب قلب است به معنی بهار به افراط. (آنندراج). بهاری که بارندگی در آن زیاده از اندازه باشد. (ناظم الاطباء) :
هزار رنگ ز گلزاردر کنار من است
جنون کجاست که جوش سیه بهار من است.
حضرت شیخ (از آنندراج).
سیه بهار جنون آمده ست در فالم
بشانه زلف پریشان یار میگیرم.
ایضاً (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان رودبار بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 135 هزارگزی خاور کهنوج برسر راه بمپور به کهنوج واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 100 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش خرما و غلات است و ساکنین این ده از طایفۀ هوت میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان جلگه زوزن بخش خواف شهرستان تربت حیدریه که در 90 هزارگزی جنوب باختری قصبه رود و 7 هزارگزی باختر راه شوسۀ عمومی قصبه رود بقاین واقع شده. دامنه و گرمسیر است و 122 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت، گله داری و قالیچه بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان رزقچای بخش پوبران شهرستان ساوه، در 12 هزارگزی باختر نوبران و 3 هزارگزی راه عمومی، کوهستانی و سردسیر است و 238 تن سکنه دارد، محصولش غلات، بادام و انگور، شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن قالیچه و جاجیم و راهش مالرو است و از طریق راه شوسۀ همدان به نوبران ماشین میتوان برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’چند آبادی است بناحیه ای از توابع بلوچستان’، (از مرآت البلدان ج 4 ص 132)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
دهی است جزء دهستان گیل دولاب بخش رضوانده شهرستان طوالش که در 5هزارگزی جنوب شوسۀ انزلی به آستارا واقع شده. جلگه، معتدل مرطوب و مالاریائی است و 75 تن سکنه دارد. آبش از شفارود، محصولش برنج، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بُ رَ)
دهی از دهستان گوره بخش بستک شهرستان لار که در 28 هزارگزی شمال خاوربستک در دامنه شمالی کوه لاور واقع شده. جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 259 تن سکنه دارد. آبش از آب باران، محصولش غلات و خرما، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(لَ بَ رَ)
ده مخروبه ای است از دهستان موگونی بخش آخورۀشهرستان فریدن. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دِ بَ)
نسیم بهار. (ناظم الاطباء: باد). رجوع به باد بهاران شود، خیال فاسد و اندیشۀ تباه کردن. (آنندراج). رجوع به باد در سر کردن، باد در سر داشتن، باد در سر افکندن، باد سنجیدن، باد در کلاه داشتن، باد در کلاه افکندن، باد در کلاه بودن، باد در سر شدن و باد شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ بَ)
گل از نو شکفته. (ناظم الاطباء) ، نوبهار. رجوع بهمین کلمه شود، زمین آرایش یافته از بهار مجدد. (ناظم الاطباء) ، مجازاً زیباروی و باطراوت را گویند:
ای تازه بهار سخت پدرامی
پیرایۀ دهر و زیور عصری.
منوچهری.
آنک آن تازه بهار دل من در دل خاک
از سحاب مژه خوناب مطر بگشائید.
خاقانی.
کاین تازه بهار بوستانی
دارد غرضی ز ناتوانی.
نظامی.
گلا و تازه بهارا توئی که عارض تو
طراوت گل و بوی بهار من دارد.
سعدی.
تازه بهارا، ورقت زرد شد.
سعدی.
چون تو بهاردلستان تازه بهار و گلفشان
حیف بود که سایه ای بر سر ما نگستری.
سعدی (کلیات چ بروخیم ص 278)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بخش نیک شهر شهرستان چاه بهار، واقع در 12 هزارگزی شمال خاوری نیک شهر کنار شوسه نیک شهر به ایرانشهر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
گل نو شکفته، نو بهار، زمین آرایش یافته از بهار مجدد، زیبا روی با طراوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازه بهار
تصویر تازه بهار
((~. بَ))
گل نوشکفته، نوبهار، زمین آرایش یافته از بهار مجدد
فرهنگ فارسی معین
سه ساله، اصطلاحی که بیشتر برای تعیین سن گاوها به کار می
فرهنگ گویش مازندرانی